(
امتیاز از
)
یکی از ما دو نفر نسخه غلط میلانی برای عقده جوانان!
صدای شیعه: تهمینه میلانی از آن سنخ کارگردانانی است که عقاید خودش را در قالب دیالوگهای بازیگران فیلمش بیان می کند؛ به نحوی که مخاطب در تشخیص اینکه چه محتوایی دارد به او القاء می شود، سختی زیادی را متحمل نمی شود. در جدیدترین ساخته وی-"یکی از ما دو نفر"- نیز چند جمله کلیدی وجود دارد که حرف اصلی فیلم، در آن زده شده است.
سارا، قهرمان یکی از ما دو نفر است. قهرمان هر فیلمی، باید الگوی مخاطب آن فیلم قرار بگیرد. باید دید "سارا" نمونه مناسبی برای الگوگیری نسل جوان، بخصوص دختران هست یا خیر؟
حضرت امیر علیه السلام می فرماید: سه خصیصه است که وجودش در مردان مذموم است ولی در زنان لازم: ترس، تکبر و بخل (البته در مقابل جنس مخالف). مخاطب در شخصیت "سارا"ی یکی از ما دو نفر، ترسی نمی بیند؛ چرا که او همواره سعی دارد که در عمل و در حرف، ثابت کند زن شجاع و نترسی است؛ در عمل حتی حاضر است به تنهایی قدم به خانه مرد مجردی بگذارد که آدمی است خوش ظاهر، دارا، چشم ناپاک و مشروب خور که در هر موقعیتی که سارا را تنها گیر بیاورد، شروع به زدن حرفهای نامربوط می کند و سپس با لحنی خاص، مرموز و تحقیرآمیز از وی می پرسد که: تو می ترسی؟! و او در پاسخ با تعجبی که کمی هم خونسردی در خود دارد، پاسخ می دهد: نه، چرا باید بترسم؟! گویی اگر ترسی در وجودش باشد، آن وقت است که غیر عادی و غیر طبیعی است! و اصلا اهمیتی هم ندارد که عدم وجود ترس در او مانع از این می شود که در قبال آسیبهای احتمالی از سوی طرف مقابلش، خصوصا آدمی با آن مشخصات، پیشگیرانه و با احتیاط بیش تری عمل و رفتار کند. اصلا برای دختری مثل سارا جز موفقیت کاری و اجتماعی، دیگر این مسائل اهمیت چندانی ندارد؛ در حالی که در واقعیت، این دغدغه ای جدی برای دختران می باشد. لذا هر دختر سالم و عادی، با این نوع نگاه و رفتار سارا به هیچ وجه هم ذات پنداری نمی کند.
در عمل نیز در پاسخ پسر جوان که می پرسد: تو از اون دخترایی هستی که تا وارد خونه یه مرد مجرد می شن، زود میگن تکلیف منو روشن کن؟! می گوید: نه، من یک قدم جلوترم؛ من اسم بچه ها را هم انتخاب می کنم...!! واین یعنی اینکه تو باید با شجاعت تمام و بدون ذره ای ترس(ترسی مثبت که از تو مراقبت کند) و حیا، با نامحرمان برخورد کنی تا به ایشان ثابت کنی که خودت از پسشان برمی آیی و حتی اگر با آنان تنها هم شوی، اصلا چیز غیرعادی و خطرناکی نیست!
و به تمام اتفاقات ناگواری که در پی روابط بی در و پیکر دختران و پسران، نه تنها در این جامعه، که در تمام دنیا، بخصوص گریبان دختران را می گیرد، به دیده اغماض بنگری که: چه باک!، من دختر نترسی هستم. غافل از اینکه خداوند ترس را در وجود آدمی قرار داد تا گاهی که باید، بترسد؛ ترسی که بدنبال آن، تو اقدامی انجام دهی و منفعلانه برخورد نکنی که دست آخر که خودت دستی دستی خودت را در موقعیتی حساس و بدون امنیت، گیر انداختی، مجبور شوی از تراس به پایین بپری!
تکبر در مقابل نامحرمان نیز در زنان این چنین است. در حدیثی دیگر می خوانیم: شایسته ترین مرد برای تواضع یک زن، همسر خودش است. ولی در رفتار سارا با جنس مخالف، اثری از تکبر دیده نمی شود. او با همه آدمها( اعم از زن و مرد) به نحوی عادی رفتار می کند. یعنی همان طرز رفتاری را که با همکار خانمش دارد بدون ذره ای تفاوت با همکار مردش نیز دارد و با رفتار و کلامش به طرف مقابلش-که در اینجا پسر جوان مشروب خور است- اجازه می دهد که از چارچوب خود خارج شود.
با این همه، اما از پسر جوان در مورد مسائل کاری، ضربه می خورد. پسر جوانی که چشم ندارد موفقیت کاری او را ببیند ولی در عین حال او را به شکل بیمارگونه ای دوست دارد. در این لحظه، دختر زبان به گلایه می گشاید و با بغض فروخورده ای خطاب به پسر می گوید: همه عقده ای هستن ...! در این جا باید دید که عقده ای بودن به چه معناست؟ و داستان، در پایان برای این مشکل چه راه حلی پیشنهاد می کند؟ اگر عقده را آن آرزوها و علایق سرکوب شده ای بدانیم که شخص چون به نحوی درست به آن دست نیافته، در او جمع شده و باعث بروز رفتارهایی ناسالم از وی می شود، به نظر می رسد نسخه ای که برای این مشکل پیچیده شده است، واقع بینانه نبوده و فرد را به بیراهه می کشاند... . نسخه ای که می گوید روابط دختر و پسر، عادی سازی شود تا عقده هاشان تخلیه گردد؛ مثل رابطه عادی سارا و پسر هم بازی دوران کودکی اش که باهم خیلی دوست و مهربانند و در عین حال به چشم ازدواج به یکدیگر نمی نگرند(!)، علاجی برای مشکلات جوانان جامعه ما نیست.
موضوع این است که برای از بین بردن عقده جوانان، می بایست راه ازدواجشان هموار شده و امکانات ازدواج آسان برایشان مهیا شود و خودشان نیز در این زمینه تقوا و صبر پیشه کنند. نه اینکه برای خالی شدن این عقده ی غالبا غریزی و طبیعی، متوسل به روابط آزاد زن و مرد شد.
تازه در خود فرض عقده ای بودن جوانان ما نیز حرف است؛ جوانی که مانند امثال خودش، شرایط ازدواج ندارد اما بنابر دستور الهی و دینی خود، در موقعیتهای گوناگون، تقوا پیشه می کند و صبر، این جوان عقده ای است؟ یا جوانی که در همین شرایط است اما دامن از کف می دهد و عقده گشایی می کند؟
خانم میلانی! چرا سارا در پایان فیلم، اشتباه پسر جوان را بیان می کند اما به اشتباهات خودش پی نبرده و به آن اعتراف نمی کند؟ چرا با قیافه و لحن حق به جانب و گویی به نمایندگی از همه زنان جامعه، ادعا می کند که: سعی کرده مثل "آدم" رفتار کند و این مردانند که با عقده هایشان نمی گذارند زنان در محیط اجتماعی پیشرفت کنند؟؛ ولی فراموش می کند که: درست است که باید به زن و مرد به چشم یک انسان نگاه کرد؛ ولی نباید واقعیت را نادیده گرفت که در محیط اجتماع، او مرد است و تو زن؛ و میان شما تفاوت آن قدر هست که گفتن از این تفاوتهای بدیهی، کاری بیهوده است و تو باید با او با در نظر گرفتن مرد بودنش، و زن بودن خودت و رعایت همه نکات مهم پیرامون رابطه درست و سالم زن و مرد، رفتار کنی.
در واقع سارا در پایان فیلم از مشکلاتی می نالد که خود او یکی از مسببین اصلی آن است ولی در فیلم سعی شده بی گناهی سارا و در مقابل، صرفا اشتباه مردان به تماشاگر القاء شود. که دست آخر، پسر جوان تحت تأثیر سارا قرار گرفته، متحول می شود؛ ولی این بار با نگاهی تازه، بدنبال او راه می افتد...!
و نکته آخر اینکه:
خانم میلانی! چرا در فیلمهای نوشته و ساخته شما، هیچ گاه زنان اشتباه نمی کنند؟ و همیشه قربانی خلافکاری های مردان هستند؟ آیا در واقعیت نیز اینچنین است؟!
ای کاش ایشان لااقل برای اثبات توصیه خود به خانم ها مبنی بر شجاعت و فعالیت پویا در اجتماع به عنوان یک "انسان"، این گونه سوالات را با اعتماد به نفس پاسخ می داد؛ نه اینکه با عکس العملهای غیر منطقی نشان دهد انتقادات وارد بر ساخته هایش را برنمی تابد.
خبرنامه دانشجویان
انتهای پیام