دلایل عصبانیت یمنی ها از مداخلات سعودیها!
صدای شیعه: انقلابیون یمن روز یکشنبه مقابل سفارت عربستان سعودی در صنعا، پایتخت یمن تجمع اعتراضآمیزی علیه دخالت ریاض در مسائل داخلی یمن برگزار کردند. این در حالی بود که جمعه شب دو هفته پیش، نخستین باری بود که طی دهههای اخیر، دو ملت عربستان و یمن، بدون حضور سردمدارانشان سر بر بالین نهادند. عبدالله بن عبدالعزیز و عبدربه منصور هادی، حکام عربستان و یمن، یکی نیمهشب جمعه دو هفته پیش در گذشت و دیگری به فاصله ساعاتی از مرگ حامی اصلیاش، از ریاست جمهوری استعفا کرد.
با رصد تحولات سریع یمن، میتوان دریافت که عبدربه منصور، از مرگ اصلیترین پشتیبان منطقهای خود، یعنی ملک عبدالله، آگاهی نداشته و فقط احتمالا شایعه به اغما رفتن شاه سعودی و نیز تقویت احتمال استقلال جنوب یمن از شمال بوده که وی را به عنوان یک جنوبی، بیش از پیش، به کنارهگیری از سمت خود ترغیب کرده است.
از سوی دیگر، در ریاض، ملک سلمان به تخت پادشاهی نشسته و آمریکاییها را از تغییرات احتمالی سیاست عربستان در قبال منطقه و بهویژه یمن نگران ساخته است.
روابط عربستان سعودی و یمن در دوره جدید به سال 1934 میلادی بازمیگردد؛ آنگاه که پس از جنگ عربستان و یمن در این سال، معاهدهای بین عبدالعزیز آل سعود و یحیی حمیدالدین المتوکل، حاکم وقت یمن و امام شیعیان زیدی این کشور امضا شد.
مرز 1770 کیلومتری عربستان و یمن، از پر مسألهترین مرزهای عربی و از نقاط «تماس داغ» در ژئوپلتیک منطقه به شمار میآید، چه آنکه از یک سو، بافت قبایلی این مناطق و درهم تنیدگی فرهنگی و مذهبی و نژادی مردم در دو سوی مرز، همواره عامل نگرانی طرفین بوده و از سوی دیگر، سه استان جنوبی عربستان یعنی جازان، نجران وعسير سه منطقهای هستند که درسال 1934 به صورت موقت ازیمن به عربستان ملحق شدند وقراربود که این مناطق تنها 20 سال دراختیارعربستان باشند. اماعربستان ازبازپس دادن این مناطق پس از موعد مقرر به کشور یمن استنکاف ورزید و این مناطق رابه خاک خود ملحق کرد. لذا ریاض برای جلوگیری ازاقدام احتمالی یمنها برای بازپس گیری این مناطق، همیشه به دنبال نفوذ دریمن بوده است.
حکام تازه و کم تجربه عربستان سعودی از این وحشت دارند که انقلاب جدید یمن، به مطالبه حق دیرین این کشور در بازپس گیری سه استان مزبور منجر شود و شیعیان اسماعیلی و زیدی ساکن در این مناطق، با قدرتیابی شیعیان در حاکمیت یمن، به فکر همپیمانی و پیوند با آنان بیفتند لذا به نظر میرسد در آینده نزدیک، سیاست عربستان، به دلجویی از ساکنان این سه استان، معطوف شود.
دلیل وابستگی علی عبدالله صالح و عبدربه منصور به ریاض
علی عبدالله صالح که پس از کودتای دهه شصت میلادی علیه شاه این کشور به همراه ارتشبد عبدالله السلال و عبدربه منصور هادی، قدرت را در یمن در دست داشت همواره برای مقابله با جنوبیان چپگرا و بهویژه قدرتیابی علی سالم البیض به عنوان رقیب جنوبی وی، به حمایت آل سعود از حاکمیت خود دلخوش بود و همواره در تلاش بود به رغم اختلافات مرزی، روابط خود با خاندان حاکم سعودی را در بهترین سطح حفظ کند؛ این روابط، بعدها با نفوذ بیش از پیش وهابیت و گسترش مدارس وهابی در کشور یمن، بیشتر گردید و با افزایش سرمایهگذاریهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و امنیتی سعودیها در یمن، به نوعی بیمه شد. سرمایهگذاری میلیاردی سعودیها در بانکهای یمن به گونهای است که گفته میشود در صورت بیرون کشیدن این پولها که به نوعی پشتوانه اقتصاد یمن به شمار میرود، سامانه اقتصادی این کشور متلاشی خواهد شد.
اکنون، فرهنگ سعودی، پول سعودی و سیاست سعودی، شاکله حکومت یمن را شکل می دهد؛ شاکلهای که انصارالله و جوانان انقلابی حامی این جنبش مردمی، اکنون به دنبال انهدام آن هستند. نفوذ عربستان سعودی در حاکمیت یمن، در زمان حاکمیت ژنرال صالح، از طریق خاندان «الأحمر» که متعلق به قبیله وی است تأمین میشد. گرایشهای اخوانی و بعدتر وهابی این قبیله، از سویی ریشه در همپیمانی دولت این کشور با جمال عبدالناصر به عنوان دشمن اخوانالمسلمین مصر و از سوی دیگر ناشی از رویارویی حکومت سعودی با نفوذ مصر در یمن بود، اما در این میان، عامل اصلی نارضایتی ملت از حکام حامی اخوان المسلمین و سلفیمسلک عهد ژنرال صالح این بود که مبانی فکری آنان را نه اخوانیگری و سلفیگری، بلکه عشق به مکتب اهل بیت(ع) و پنج تن آل عبا تشکیل میداد و میدهد.
هادی به عنوان یک جنوبی قدیمی حاضر در حاکمیت یمن، هماکنون بر سر دوراهی دشواری قرار گرفته است؛ از سویی استعفای وی از ریاست جمهوری، میتواند یمن بپاخاسته را در گرداب جنگ داخلی جدیدی فرو ببرد و از سوی دیگر، میتواند به تقویت قدرت شمالیها و بالتبع انصارالله بینجامد؛ این در حالی است که انصارالله همزمان از بیاثر شدن تعهدات رئیس جمهور در صورت کناره گیری وی نگران است و در صورت قطعیشدن پذیرش استعفای وی، مشخص نیست که دولت و رئیسجمهور آینده، به این تعهدات که بین انقلابیون و عبدربه منصور امضا شده است، پایبند باشد. همچنین جایگاه فارس السقاف، مشاور ارشد وی که از سوی دولت یمن به عنوان مسئول تقویت روابط دوجانبه با عربستان منصوب شده بود، با استعفای رئیس جمهور از دست رفته و وی عملاً توان هیچ گونه مذاکرهای را با طرف سعودی ندارد.
اما چرا مردم یمن از نفوذ و مداخله جوییهای سعودیها تا این اندازه عصبانی هستند؟ ریشه این سؤال را باید در بازیابی اقتدار ملت مسلمان یمن پس از بیداری اسلامی و پس از انقلاب اخیر جوانان این کشور جستجو کرد. مردم یمن اکنون به دنبال کسب استقلال از امریکا به عنوان قدرت فرامنطقهای و عربستان سعودی به عنوان قدرت منطقهای هستند؛ یمنیها معتقدند سعودیها همچنان و به مانند دهههای گذشته، به مزیتهای نسبی یمن چشم طمع دوختهاند.
یمن کشوری است که مرزهای آن از دریایی عرب به کشور عمان و از بابالمندب تا میانه دریای سرخ گسترده شده و این چیزی نیست که سعودیها بتوانند به سادگی از آن چشم بپوشند. بابالمندب، یکی از آبراه های مهم جهان است که در کنار تنگه هرمز، تنگه مالاگا، کانال سوئز و جبلالطارق، بخش عظیمی از انرژی جهان از طریق بیش از 20هزار کشتی پهنپیکر و نفتکشهای بزرگ، از آن عبور میکند و عربستان برای تأمین امنیت صادرات نفتی خود، به کنترل آن نیاز دارد.
همچنین استانهای نفتخیز یمن بویژه مأرب و شبوه نیز اکنون در تصرف وهابیون و پیکارجویان القاعده است که از سازمان حفاظت اطلاعات عربستان تغذیه میشوند تا مانع سیطره انقلابیون و مردم یمن بر منابع انرژی این کشور و بالتبع استقلال اقتصادی یمن شوند هرچند انصارالله در تلاش است در آیندهای نزدیک، در عملیاتی گسترده، استان مأرب را از وجود این عناصر پاکسازی کند و آن را به مردم یمن بازگرداند.
مردم یمن اکنون خواستار اجرای توافقنامه جده هستند تا بر این اساس، بتوانند از مداخلات روزافزون عربستان در امور داخلی خود جلوگیری کنند. تجمع انقلابیون یمنی مقابل سفارت عربستان سعودی درجده از زوایای مختلف میتواند مهم باشد؛ باید منتظر ماند و دید درخواست معترضان از دولت آینده یمن برای نظمدادن به روابط دوجانبه صنعاـ ریاض در آینده محقق خواهد شد و یا اینکه مشکلات این کشور ادامه خواهد یافت.
پرس تی وی
نویسنده: یحیی ناصری
انتهای پیام