(
امتیاز از
)
شیعیان یمن قربانی قصابان عرب
منطقه خاورمیانه همواره در طول تاریخ و به خصوص بعد از پایان جنگ جهانی دوم، صحنه مناقشات گسترده سیاسی- نظامی و.. بوده است. دارا بودن ویژگیهایی همچون خاستگاه تمدنهای بزرگ دینی- فرهنگی جهان و همچنین میادین بزرگ نفت و گاز از عواملیست که باعث بالا رفتن این گونه مناقشات شده است. منطقه خلیج فارس به گفته ریچارد نیکسون رییس جمهور سابق آمریکا که خلیج فارس را به قلب تپنده آمریکا و نفت نیز مانند خون برای این قلب تشبیه کرد. اهمیت میدانهای انرژی و موقعیت سوق الجیشی و تجاری آبراه خلیج فارس باعث توجه بیش از پیش قدرتهای غربی و به خصوص آمریکا شده است.
آنچه جالب توجه است، ترسیم خطوط مرزی با ابتکار انگلستان در بین کشورهای منطقه است. مرزبندی ها معمولا بر مبنای جداسازی میان یک قومیت انجام گرفته است تا بتوان از این عامل برای ایجاد اختلاف در سالهای بعد استفاده کرد. قرار گرفتن کردهای ایران، عراق و ترکیه در مناطق مرزی هر 3کشور، موقعیت قوم پشتون در مرز پاکستان و افغانستان و.. مواردی از دقت نظر استعمارگران در زنده نگه داشتن آاتش اختلاف و جنگ بری آینده می باشد.
خاورمیانه به علاوه خاستگاه جنبشهای مهم دینی-سیاسی به خاطر حاکمیت دین اسلام و جنبشهای اسلامی نیز می باشد. از گروههایی همچون اخوان المسلمین، گروههای فلسطینی و لبنانی، گروههای مبارز عراقی و.. تا پیروزی انقلاب شکوهمند ایران اسلامی باعث برهم خوردن معادلات قدرتهای شرق و غرب در بسط پایگاههای فکری خود در این منطقه حساس می باشد.
- اگرچه جنبش های آزادیبخش با مبانی دینی تا کنون کارنامه موفقی در لبنان ، عراق و فلسطین و نسبتا موفق مصر از خود نشان داده اند، اما روی دیگر سکه حمایت غرب از روی کارآمدن کسانی در منطقه خاور میانه است که به خوبی نقش ژاندارم و حافظ منافع استراتژیک غرب را بازی کنند. با شکست تلخ و پرهزینه آمریکا در جنگ ویتنام، استراتژی دولتمردان کاخ سفید به سمت استفاده از نیروها و امکانات کشور ثالث برای حفظ امنیت ظاهری خود و امنیت واقعی آمریکا پیش رفت. امثلا شاه ملعون ایران، حسنی مبارک، شاه اردن، خاندان سعود و...نقش مهمی در حفظ وابستگی سیاسی به غرب از یکسو و تامین منافع غرب از سوی دیگر داشتند. احساس خطر آمریکا وانگلستان از نهضت ملی شدن نفت ایران در راستای همین سیاستها اعمال می شد که اتسقلال یک کشور مساوی از دست رفتن منافع کشور استعمارگر تلقی می شد. نباید از نقش منابع انرژی در بقای حکومتهای دیکتاتوری همچون خاندان سعود به هر قیمتی غافل ماند. خاندان سعود که به لطف همکاریهای اطلاعاتی- نظامی انگلستان برسرکار امدند، بعدها با تکیه بر قدرت امریکا و دور شدن از انگلستان، خود به بزرگترین مافیای نفتی منطقه و جهان تبدیل شدند و شاهد نزدیکی بیش از پیش غرب و عربستان در سالهای اخیر بوده ایم که در دوران بوش پسر از خانواده های نفتی تگزاس به اوج خود رسیده بود.. هر اندازه آمریکا و غرب به تحریم کشورهایی همچون ایران وکره شمالی می پردازند، همواره چشم خود را بر روی فضای خفقان و استبداد عربستان بسته اند.
- عربستان سعودی همواره تلاش گسترده ای داشته تا عنوان رهبر کشورهای جهان اسلام را برعهده بگیرد. از زمان جنگ افغانستان و شوروی، نقش وهابیت سیاسی عربستان، امارات و پاکستان در تربیت نیروهای تندور مذهبی- جهادی به لطف دلارهای نفتی و حمایتهای سازمان سیا شدت گرفت و این امر به لطف حمایتهای بی دریغ دولت از سازمان دینی وهابیت در داخل بود. لازم به ذکر است که وهابیت به ظاهر در دو سازمان دینی و سیاسی جدا از هم( به معنای جدایی دین از سیاست) عمل می کنند، اما در موارد بسیار شاهد هم آوایی و هدفمندی این درو جریان در برخورد با مساله تشیع در خاورماین هبوده ایم. سازمان نظامی و مذهبی وهابیت که در برهه ای کشورهای غربی را دشمن شماره یک خود می دانست، امروزه به خاطر از دست دادن جایگاه وهابیت سعودی در بین افکار عمومی جهان اسلام به لطف پیروزی های افتخار برانگیز حزب الله لبنان در مقابل رژیم صهیونیستی، جبهه دشمنی خود را به سمت تشیع برده است.
- گرچه روزی جریان وهابیت به خاطر حمایتهای امریکا و غرب به نام جهاد اسلامی به نبردی سخت و طاقت فرسا با شوروی وارد شد، اما اکنون به لطف پیوندهای نفتی خاندان سعود و بن لادن با سیاستمداران نفتی آمریکا، جبهه نظامی وهابیت به ابزاری در جهت کاهش جمعیت شیعیان در خاورمیانه از راه ترورهای کور یا دخالتهای نظامی شده است. در حقیقت جبهه سیاسی و مذهبی آل سعود که روزی داعیه جدایی دین از سیاست را داشته اند، در حال حاضر در موضع محدودیت پیشرفتهای سیاسی شیعیان متحد شده اند. گرچه وهابیت همواره شیعیان را به عنوان عامل تفرقه در جهان اسلام معرفی می کند، اما به گواهی تاریخ و اسناد و مدارک، بیشترین کمک و حمایت از مردم سنی مذهب فلسطین از جانب کشورها و جریانات شیعه مذهب بوده است. از یکسو سلاح مقاومت حزب الله به سمت رژیم اشغالگر قدرس نشانه رفته، در حالیکه وهابیت نظامی و القاعده و بن لادن تا کنون کوچکترین حرکت حتی در سطح تهدید توخالی را بر علیه رژیم اشغالگر قدس انجام نداده اند و عمده قتل عام شیعیان جهان به دست این گروه کوردل و فتوادهی مفتیان بی دردی شده که کوچکتریین احساس مسئولیتی در قبال نسل کشی مسلمانان سنی مذهب فلسطینی ندارند. وهابیت دقیقا همان نقشی را برای آمریکا بازی می کند که روزی منافقین برای ثدام بازی می کردند.
- جریان سیاسی شیعه به خوبی توانست با تکیه بر سلاح مقاومت جهانی، دیپلماسی فعال و تلفیق دین وسیاست با حمایت مرجعیت آگاه در عرصه سیاست جهانی گامهای موثر ومثبتی بردارد. هم چنین جریان سیاسی شیعه به خوبی نقش مستقل و فرا منطقه ای خود را در حل معادلات و مسایل منطقه بازی کرده است. امری که در چارچوب اراده سیاسی وهابیت سیاسی نمی گنجد. در شرایطی که حکام عرب به پای ثابت شب نشینی های مقامات غربی تبدیل شده و در راستای فروش عزت اسلام و مسملمین هم پیمان شده اند، این جریان همچنان با افتخار از منافع جهان اسلام دفاع می کند. همچنان که شاهدیم ایران اسلامی، حزب الله و برخی گروههای فلسطینی همسو به هیچ وجه زیر بار به رسمیت شناختن رژیم غاصب اسراییل نرفته اند.
- واقع شدن شیعیان عربستان در مناطق نفت خیز و فعال شدن سیاسی و تشکیلاتی این اقلیت مظلوم در فضای خفقان عربستان، بیش از پیش باعث برانگیخته شدن تنفر کور وهابیت سیاسی در داخل و وهابیت نظامی در خارج از مرزهای عربستان شده است. مباحثی همچون گسترش هلال شیعی، همراهی مردم کشورهای عرب با سران جریان سیاسی شیعه، عدم همراهی و کمک به مردم غزه حتی در سطح یک محکومیت، همراه کردن رژیم اشغالگر در تجاوز ناکام به لبنان و نسل کشی اخیر در یمن برعلیه شیعیان و.. همگی نشان از حرکت هدفمند وهابیت سیاسی و نظامی در راستای از میا ن برداشتن تشیع به عنوان رقیب جدی و الگویی موفق و خطرناک برای مردم منطقه می باشد. پیوند موفق جریان تشیع با مردمسالاری برخلاف خواست و ارداه دیکتاتورهای موروثی همچون حسنی مبارک، شاه اردن و آل سعود می باشد و همواره سعی در برانگیختن احساسات ضد شیعی در منطقه خاور میانه دارند. تجربه موفق دولت عراق و حزب الله لبنان به الگویی برای حرکت سیاسی جریانات شیعه وسنی مخالف دیکتاتوریهای نفتی منطقه شده که نمونه آن محدودیتهای شدید دولت مبارک بر سر راه اخوان المسلمین می باشد.
- دولت یمن وابسته به حزب بعث بر مبنای ناسیونالیسم افراطی و تفکرات وهابی اداره می شود و به خوبی در جریان 8سال دفاع مقدرس به ایفای نقش در جبهه مخالف تشیع پرداخت. با سقوط صدام حسین، بار دیگر مصر و عربستان برای تحقق آرزوی دیرینه خود در پرچمداری جهان اسلام به تکاپو افتادند و سعی در ایفای نقش پدرخواندگی کشورهای عربی نمودند. آمریکا نیز پولهای حاصل از خرید نفت اعراب را با فروش سلاحهای جنگی از آنها پس می گرفت تا بتواند همواره خطر ایران هسته ای را در ذهن دولتمردان نفتی منطقه حفظ کند. در حقیقت آمریکا شعی داشت بی عرضگی حکام، خفقان سیاسی، عدم رضایت افکار عمومی، عدم وجود پایگاه مردمی و.. که از مهمترین مشکلات حکام عرب منطقه بود را به قدرت گیری شیعیان و حمایت ایران هسته ای از آنها نسبت دهد و از سوی دیگر با ایفای نقش در تامین امنیت این کشورها، سودای هسته ای شدن و استقلال نظامی-سیاسی را از آنها سلب کند. پیوند دین و سیاست و مهدویت عدالتخواهانه در افکار شیعیان مورد مطلوب الیگارشی موروثی حاشیه خلیج فارس نبود و محدویتهای وارده بر شیعیان نیز در همین راستا اعمال شد. گرچه عربستان بیشتر به محدودیتهای سیاسی – امنیتی و قضایی علیه شیعیان می پردازد، اما دیگر متحد خود یعنی یمن ر ا به جنگی نابرابر با شیعیان یآن کشور مشغول کرده که یک طرف آن دلارهای نفتی و طرف دیگر آن سلاحهای غربی گردانندگان جنگ می باشند. در این ماجرا نیز شاهد به میان کشیدن نقش و حمایت ایران از شیعیان یمن و تلاش جهت ایجاد پروژه دوقطبی عرب- عجم و شیعه –سنی با محوریت نقش منفی ایران می باشیم. در حقیقت با بروز این جنگ علیه شیعیان اولا اعلام می کنند که گروههای شیعی در کشورهای ما ممکن است روزی سر به شورش برداشته و اندیشه های استقلال طلبانه برگرفته از ایران داشته باشند و ثانیا بهانه خوبی برای ایجاد وکنترل جنبشهای شیعی در داخل کشور خود و تخطئه جنبشهای شیعی منطقه داشته باشند. اما در حالیکه عربستان به طور مستقیم وارد جنگ علیه شیعیان یمن شده است، هرگونه اظهار نظر ایران در این رابطه را به دخالتهای غیر قانونی!!! منسوب می کند. آمریکا نیز به خوبی می داند که استقلال و یا به قدرت رسیدن محدود جریانات شیعی می تواند آغازی بر پایان سالها استعمار منابع انرژی باشد و هیچگاه مایل به تکرار تجربه ناموفق سرنگونی متحد سابق خود صدام در عراق و روی کارآمدن شیعیان عراق نیست. امری که سالها برای ان هزینه های گزاف نظامی- سیاسی- امنیتی و... داده است ولی حاصل ان به راحتی در دستان شیعیان قرار گرفت. آمریکا به خوبی می داند که شعار دموکراسی سازی و گسترش آن در خاورمیانه، جهان اسلام و حتی کشورهای غیر اسلامی به شکست حامیان آنها و روی کارآمدن متحدان ایران منجر شده و اینک در پی حفظ ثبات حامیان سنتی و دیکتاتور خود در منطقه خلیج فارس می باشد. گرچه به خوبی می داند در برابر انتقادات افکار عمومی همواره سلاح حق وتو را در اختیار دارد. امری که به گفته برخی سیاستمداران آمریکایی تحت عنوان"خطر دموکراسی سازی" و "دموکراسی بی اندازه" یاد می شود ودموکراسی به سلاحی علیه سیاستهای امریکا بدل شده است.
- کارل پوپر به عنوان یکی از مهمترین نظریه پردازان حامی و توجیه گر امپریالیسم در کتاب "جامعه باز و دشمنان آن" خود نکته جالب توجهی دارد که به اعتقاد نگارنده ریشه و اساس کلیه نگاههای تبعیض امیز غرب به مباحثی همچون حقوق بشر، دموکاسی و.. می باشد. وی معتقد است تساهل وتسامح در غرب وجود دارد وقابل احترام، اما این تساهل و تسامح تا جایی کاربرد دارد که اندیشه ها و مبانی لیبرالیسم مورد هجمه و خدشه قرار نگیرد. امروزه در جنگ یمن شاهد رو نمایی از چهره واقعی لیبرالیسم مورد ادعای "جان لاک" برده دار و نژادپرست مدعی حقوق بشرمی باشیم.
-اینک در جنگ نابرابر یمن، امریکا دیگر مایل به ورود مستقیم به جنگی دیگر و افزایش تلفات نظامی خود در منطقه نبوده و نقش حامی حزب بعث یمن را به خوبی ایفا می کند. عربستان نیز که آرامش خاطر و جایگاه سیاسی- معنوی خود را بعد از پیروی انقلاب اسلامی ایران و ارتقاء حزب الله در خطر دیده، تمام تلاش خود را برای قطع نوار موفقیتهای شیعیان به کار بسته است. در حقیقت دولت های رو به سقوط و زوال یمن و عربستان با این لشکرکشی گسترده تلاشی ناکام در جهت تحکیم پایه های لرزان حکومت خود و مبارزه ب یحاصل با گسترش اندیشه های آزادی بخش اسلام سیاسی دارند. این حرکت دولت یمن مشابه حمله کورکورانه اسراییل غاصب برعلیه حزب الله وحماس بود ودقیقا بعد از از پایان این جنگها شاهد آشکار شدن که ضعفهای سیاسی،نظامی، اجتماعی و.. این رژیم بودیم و امنیت به عنوان حلقه مفقوده این رژیم عنوان شد. چنین سرنوشتی در انتظار یمن و عربستان نیز به چشم می خورد و بی شک پایان جنگ، آغازی بر رونمایی از معضلات گسترده اجتماعی، سیاسی و... این کشورهاست. موج رو به گسترش دموکراسی خواهی در منطقه خاورمیانه که در عراق به اوج خود رسیده چنان بازتاب و انعکاسی داشته که به هیچ عنوان سدهای کوچکی همچون حزب بعث یمن نمی تواند مانع آن شود.
مصطفی نمازیان
انتهای پیام